اعتبارسنجي احاديث احياء العلوم غزّالي(1)
اعتبارسنجي احاديث احياء العلوم غزّالي(1)
چکيده:
کليد واژه: غزالي، ابوحامد/ احياء علوم الدين( کتاب)/ المستصفي في علم الاصول( کتاب)/ حديث، ارزيابي/ احاديث کتاب احياء العلوم، ارزيابي/ صحابه، اعتماد بر کلام آنان.
مقدّمه
2. يکي از ويژگيهاي احياء العلوم، افزون بر اثرگذاري فراوانش بر نوشته هاي عرفاني و اخلاقي پس از آن، استفاده فراوان نويسنده اش از احاديث نبوي است؛ به گونه اي که دانشمند سنّي مذهب ديگري، يعني زين الدين عراقي، در تخريج احاديث احياء العلوم کتابي فراهم آورده و آن را « المغني عن حمل الاسفار في الاسفار في تخريج ما في الاحياء من الاخبار» ناميده است.
3. احاديث و اخبار به دو گروه متواتر و آحاد، تقسيم مي شوند. حجّيّت اخبار
متواتر در اعتقادات و اخلاقيّّات و احکام، نزد جمهور مسلمانان مقبول و پذيرفته است؛ ليکن حجيت اخبار آحاد در هريک از اين سه دسته آموزه، در بين دانشمندان مسلمانان، محلّ نزاع و اختلاف است. به همين سبب، علماي علم الحديث فريقين براي احاديث « معتبر» و اخباري که بتوان بدانها ترتيب اثر داد، شروطي وضع کرده اند. غزّالي نيز در نوشته هاي اصولي اش، براي حديث معتبر، شروطي قائل شده است.
4. به نظر مي رسد، اهمّيّت فراوان احياء العلوم، دعوي نويسنده اش درباره ي آن و کاررفت احاديث بسيار در اين کتاب، در کنار اعتقاد غزّالي به « شروط حجّيّت خبر»، بررسي احاديث اين کتاب را دست کم، براساس شروط مقبول غزّالي، واجب مي گرداند. از همين رو، در ادامه، نخست، شروط اعتبار حديث نزد غزّالي، ذکر مي شود و سپس سخنان برخي از دانشمندان اهل تسنّن درباره ي احياء العلوم و شيوه ي حديثي نويسنده اش در اين کتاب، نقل مي شود و پس از آن، به اختصار و براي نمونه، شواهدي از ناهمخواني احاديث احياء با شروط مقرّر توسّط غزّالي، آورده مي شود. داوريهاي منفي برخي از حديث شناسان اهل سنت و شواهدي از کتاب احياء، روشن مي کند که غزّالي در موارد بسياري، به شروطي که براي حجّيّت خبر وضع کرده، وفادار نبوده است. نتيجه منطقي عدم اعتبار اين احاديث، عدم صحت سخنان مبتني بر آنهاست.
شروط اعتبار حديث نزد غزّالي
... پنجم: هر خبري که با آنچه خدا يا رسولش (ص)يا امت يا کسي که اينان تصديقش کرده باشند، يا اينکه عقل و سمع بدان دلالت کنند، موافق باشد.( المستصفي، ص 112-113)
وي در ادامه، در اقسام احاديث که کذب آنها روشن است، مي نويسد:
1. آنچه خلاف آن به ضرورت عقل يا تعقّل يا حسّ و مشاهده يا اخبار متواتر، معلوم است. 2. آنچه با نصّ قاطع کتاب و سنّت متواتر و اجماع امّت، مخالف باشد. 3. آنچه جمع کثيري که عادتاً تباني آنها بر کذب محال است، به کذب بودنش تصريح کرده باشند. 4. آنچه جمع کثيري از نقل و روايت آن خودداري کرده باشند؛ با آنکه آن رخداد در حضور آنان اتّفاق افتاده باشد و به سبب فراواني انگيزه هاي نقل آن، عدم نقلش محال باشد.( همان، ص 113-114)
غزّالي سپس به شروط راوي مي پردازد و در اين باره چنين مي نويسد:
بدان که هر خبر واحدي مقبول نيست و بفهم که مقصود ما از قبول، تصديق و از ردّ، تکذيب نيست؛ بلکه پذيرفتن سخن راوي عادل بر ما واجب است؛ هرچند ممکن است که گاه، او دروغ بگويد يا اشتباه کند. همچنين، پذيرفتن سخن فاسق، روا نيست؛ هرچند ممکن است گاه، او راست بگويد. بنابراين، مقصود ما از مقبول، آن است که عمل بدان واجب است و منظور ما از مردود، آن است که ما در عمل بدان، تکليفي نداريم. پس حديث مقبول، روايت مکلّف عادل مسلم ضابط است؛ چه در نقل آن خبر منفرد باشد و چه اينکه غير او نيز در نقل آن خبر، با او همراهي کرده باشند.( همان، ص 123)
بنابر آنچه ذکر شد، شروط خبر واحدي که مي توان بدان ترتيب اثر داد و به آن عمل کرد( حديث معتبر) چنين است:
1. با بديهي عقل و تعقّل صحيح، مخالف نباشد.
2. با نصّ قاطع قرآن، مخالف نباشد.
3. با سنّت متواتر، مخالف نباشد.
4. با اجماع امّت، مخالف نباشد.
5. اين گونه نباشد که جمع کثيري که عادتاً تباني آنها بر کذب محال است، به
کذب بودنش تصريح کرده باشند.
6. اين گونه نباشد که جمع کثيري از نقل و روايت آن خودداري کرده باشند؛ با آنکه آن رخداد در حضور آنان اتفاق افتاده باشد و به سبب فراواني انگيزه هاي نقل آن، عدم نقلش محال باشد.
7. راوي آن عاقل و بالغ و مسلم و عادل و ضابط باشد.
عالمان اهل سنّت و احاديث احياء العلوم غزّالي
1. ابن جوزي( م 597): در اين باره مي نويسد:
2. ابوالمظفّر سبط ابن جوزي( م 654):
3. زين الدين عراقي( م 806):
240 و 358 و 359 و 362؛ ج 3، ص 424 و 439 و 442؛ ج 4، ص 150؛ ج 5، ص 196؛ ج 6، ص 35 و 38 و 141) يا « باطل لا اصل له»( احياء العلوم ج 2، ص 362؛ ج 4، ص 42 و 44 و 78؛ ج 5، ص 24؛ ج 7، ص 123؛ ج 10، ص 43) خطّ بطلان کشيده است.(2)
براي نمونه، غزّالي مي نويسد که استغراق پيامبر(ص) در محبت خدا چنان بود که گاه، بيم آن داشت که آتش اين محبت به جسم او برسد و آن را منهدم کند. از همين رو، بعضي از اوقات رسول خدا(ص) با دست خود بر ران عايشه مي زد و بدو مي گفت: کلميني يا عائشة تا عايشه با سخن خود ايشان را مشغول کند و از امر عظيمي که حضرتش در آن بود، به در آورد.( احياء العلوم، ج 8، ص 184)زين الدين عراقي ذيل کلميني يا عائشة مي نويسد: لم اجد له اصلاً( همان)(3).
اينها همه در حالي است که غزّالي خود يکي از شروط اعتبار حديث را آن مي داند که آن حديث بدان گونه نباشد که جمع کثيري از نقل و روايت آن خودداري کرده باشند؛ با آنکه آن رخداد در حضور آنان واقع شده باشد و به سبب فراواني انگيزه هاي نقل آن، عدم نقلش محال باشد.( المستصفي/ 113-114)
زين الدين عراقي همچنين، بسياري از احاديث احياء العلوم را از حيث اسناد، ضعيف برمي شمارد و با عبارت « بسند ضعيف جداً» از اعتبار آنها مي کاهد و نشان مي دهد که راويان اين احاديث برخلاف شرط غزّالي، عادل و ضابط نبوده اند.( احياء العلوم، ج 1، ص 82 و 138؛ ج 2، ص 222 و 358 و 359 و 361؛ ج 4، ص 154؛ ج 11، ص 35 و 61؛ ج 13، ص 14 و 73؛ ج 15، ص 155) همچنين، در ارتباط با « عادل و ضابط» بودن
راويان احاديث احياء العلوم، وجود ابوهريره در اسناد دهها حديث اين کتاب، جالب توجه است.( نک: احياء العلوم، ج 1، ص 143؛ ج 2، ص 240؛ ج 2، ص 301؛ ج 2، ص 332؛ ج 2، ص 336؛ ج 2، ص 372؛ ج 3، ص 416؛ ج 3، ص 538؛ ج 3، ص 538؛ ج 4، ص 41؛ ج 5، ص 141؛ ج 6، ص 22؛ ج 6، ص 50؛ ج 6، ص 59؛ ج 8، ص 92؛ ج 8، ص 149؛ ج 8، ص 149؛ ج 8، ص 166؛ ج 8، ص 166؛ ج 9، ص 28؛ ج 9، ص 110؛ ج 9، ص 120؛ ج 10، ص 71؛ ج 10، ص 117؛ ج 10، ص 135؛ ج 12، ص 6؛ ج 12، ص 185؛ ج 13، ص 15،ج 13،ص 92؛ ج 15، ص 98؛ ج 15، ص 165؛ ج 15، ص 180؛ ج 17، ص 61)
4. جلال الدين سيوطي( م 991): وي در مرقاة الصعود الي سنن ابي داوود، ضمن نقد حديثي مي نويسد:
داوريهاي عالمان حديث شناس اهل سنّت درباره ي احياء، به دلالت التزامي، نشان مي دهد که غزّالي در نقل حديث، ضوابط لازم را رعايت نکرده است.
پينوشتها:
*دانشجوي كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث.
1. برخي از عناوين مطالب کتاب احياء چنين است:
کتاب العلم، کتاب قواعد العقائد، کتاب أسرار الطهارة، کتاب أسرار الصلاة، کتاب أسرار الزکاة، کتاب أسرار الصيام، کتاب أسرار الحجّ، کتاب آداب النکاح، کتاب أحکام الکسب، کتاب الحلال و الحرام...، کتاب الأمر بالمعروف و النهي عن المنکر...، کتاب التوبة، کتاب الصبر و الشکر، کتاب الخوف و الرجاء، کتاب الفقر و الزهد، کتاب التوحيد و التوکل، کتاب المحبّة و الشوق و الأنس و الرضا، کتاب النيّة و الصدق و الإخلاص، کتاب المراقبة و المحاسبة، کتاب التفکّر، کتاب ذکر الموت.( احياء العلوم، ج 1، ص 3-4)
2. يادآوري مي شود که اين داوري گاه از جانب زين الدين عراقي و گاه به نقل از ديگر دانشمندان اهل سنّت، نظير ابن جوزي و عقيلي و... است.
3. جلال الدين بلخي نيز ظاهراً به پيروي از غزّالي، چنين سخني را به پيامبر اکرم(ص) نسبت داده است. آن که عالم مست گفتش آمدي/ کلّميني يا حميرا مي زدي.( مثنوي، دفتر اوّل، ش 2428) مصطفي آمد که سازد همدمي/ کلّميني يا حميرا کلّمي.( همان، دفتر اوّل، ش 1972)
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}